جدول جو
جدول جو

معنی علون آباد - جستجوی لغت در جدول جو

علون آباد
(عَ لَ)
دهی است از دهستان حومه بخش کوهپایۀ شهرستان اصفهان واقع در 5 هزارگزی شمال کوهپایه و 5 هزارگزی شمال راه شوسۀ اصفهان به یزد. ناحیه ایست کوهستانی و دارای آب و هوای معتدل. سکنۀ آن 720 تن است. آب آن از قنات تأمین میشود. محصول آن غلات است. اهالی به زراعت اشتغال دارند. راه آن ماشین رو است. این ده دارای دبستان است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(گُ)
دهی است از دهستان القورات بخش حومه شهرستان بیرجند. هوای آن معتدل و سکنۀ آن 76 تن است. آب آنجا از قنات تأمین میشود. محصول آن غلات و شغل اهالی زراعت و راه آن مالرواست. مزارع لجن آباد بالا و پایین و کلاته نو و سنگ سفید جزء این ده است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(بُ)
دهی است از دهستان روداب بخش فهرج شهرستان بم. سکنۀ آن 180 تن است. آب آن از قنات و محصول آن غلات و حنا و خرما است. (از فرهنگجغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
(بُ)
دهی از دهستان سراجو، بخش مرکزی شهرستان مراغه. سکنۀ آن 771 تن. آب آن از رود خانه لیلان و چشمه و محصول آن چغندر، توتون و نخود است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(اَلْ وَ)
دهی کوچک است ازبخش زرند شهرستان ساوه در 24 هزارگزی خاور زرند. سکنۀ آن 50 تن است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1)
لغت نامه دهخدا
(عِ)
دهی از دهستان کیلخواران بخش مرکزی شهرستان شاهی. سکنۀ آن 160 تن. آب آن از چاه. محصول آن پنبه، غلات، کنجد و صیفی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
(گُ لَ)
دهی است از دهستان سهندآباد بخش بستان آباد شهرستان تبریز واقع در 29هزارگزی جنوب باختری بستان آباد و 26هزارگزی راه شوسۀ میانه به بستان آباد. هوای آن سرد و دارای 150 تن سکنه است. آب آن از چشمه و محصول آن غلات است. شغل اهالی زراعت و گله داری و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(عَ وَ)
دهی از دهستان شهرستان قهاب صرصر بخش صیدآباد شهرستان دامغان با 200 تن سکنه. آب آن از قنات. محصول آن غلات، حبوب، پنبه، پسته و انگور. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
(عَ نِ)
دهی جزء دهستان قمرود بخش مرکزی شهرستان قم با 200 تن سکنه. آب آن از رود خانه قره چای و چاه. محصول آن غلات و لبنیات است. ساکنان این ده از طایفۀشاهسون میباشند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1)
لغت نامه دهخدا
(عِ)
دهی است از دهستان میربیگ بخش دلفان شهرستان خرم آباد واقع در 29 هزارگزی باختر نورآباد و 19 هزارگزی باختر راه اتومبیل رو خرم آباد به کرمانشاه. در دامنۀ کوه واقع شده. ناحیه ایست سردسیر و مالاریایی، دارای 600 تن سکنه. آب آن از چشمۀ بازگیر تأمین میشود. محصول آن غلات و لبنیات وپشم است. شغل اهالی زراعت و گله داری است. صنایع دستی زنان، سیاه چادر و قالی بافی است. دارای راه مالرو بوده و ساکنین آن از طایفۀ باولی هستند که در زمستان به قشلاق میروند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(عَ)
دهی است از دهستان دشمنزیاری بخش فهلیان و ممسنی شهرستان کازرون واقع در 52 هزارگزی راه فرعی هرایجان به اردکان. ناحیه ایست کوهستانی و دارای آب و هوای معتدل و مالاریایی، و 284 تن سکنه. آب آن از چشمه تأمین می شود. محصول آن غلات و برنج و حبوبات است. اهالی به زراعت و گلیم بافی اشتغال دارند. راه آن مالرو است. این ده دارای دبستان و معدن سنگ گچ است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7). و نیز رجوع به فارسنامۀ ناصری ص 304، بلوکات فارس، بلوک ممسنی شود
لغت نامه دهخدا
(گَ وَمْ)
ده کوچکی است از دهستان بهرآسمان بخش ساردوئیه شهرستان جیرفت. واقع در 36000 گزی جنوب ساردوئیه و 14000 گزی جنوب راه مالرو بافت به ساردوئیه. سکنۀ آن 12 تن است. ساکنان از طایفۀ کوهستانی هستند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا